صفات جمال و جلال
پژوهشگر: نرگس رحیمی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه
اطلاع ما درباره صفات خداوند به یک سلسله اطلاعات کلی و مفاهیم عمومی بازگشت می کند زیرا ما درباره صفات او چیزی نمی دانیم ؛ زیرا صفات او شباهتی با صفات ما ندارد ، چون وجودی ما فوق همه ما و تمام جهان آفرینش است .
مسأله صفات در خداوند اصولا حساب جدایی دارد و نمی توان آنها را با داستان صفات در دیگر موجودات تشبیه کرد ؛ زیرا در اینجا صفت چیزی جز همان موصوف نیست و از یکدیگر جدا نیستند اما در همه موجودات همواره صفت ها غیر ازموصوف است و هر یک برای خود حسابی مستقل دارند .خدا همانگونه که مبدا وجود است ، مبدا همه کمالات دیگر که شاید بتوان آن ها را در سه کلمه : حیات ، علم و قدرت خلاصه کرد ، می باشد . منتها باید توجه داشت که حیات و علم و قدرت خدا چیزی خارج و زاید از وجود او نیست که مثلا خدا را بدون حیات یا بدون علم و قدرت بتوان در نظر گرفت ، این است که می گوئیم ، صفات خدا عین ذات اوست و او دارای تمام صفات کمال است و از همه نواقص و نقائصی که لازمه مخلوق بودن و نشانه ضعف و احتیاج است به دور است . 1
اما به طور کلی صفات خدا را از قدیم به دو دسته تقسیم کرده اند :
1- صفات ثبوتی یا صفات جمالی 2- صفات سلبی یا صفات جلالی
که در کتابهای عقاید و مذاهب برای خداوند صفات ثبوتی و سلبی متعددی شمرده شده است و گاهی تعداد ثبوتی به هشت و سلبی را به هفت رسانیده اند .
با اینکه یک چنین تصوری درباره صفات خداوند تا حدی مقرون به حقیقت است ولی می توان گفت خداوند فقط یک صفت ثبوتی دارد و آن اینکه دارای هر نوع از کمال است و یک وصف سلبی ( و آن اینکه از هر عیب و نقصی پیراسته است ) بیش ندارد .
به طور خلاصه در این نوشتار در مرحله اول به اسما الهی و صفت و تعینات ذات حق با تفاوت لغوی و عرفانی آن پرداخته شده است و بعد تقسیم صفات به جمالی و جلالی و تعریف آن ها و رابطه تجلیات مقام ربوبی با این جمال و جلال که به عنوان اسماء الهی هم تعبیر شده اند ، آورده شده است و اینکه صفات جمالی و جلالی خداوند ظاهر و باطن این عالم است و خدا در همه وجودات و در همه نظام هستی با این صفات متجلی است یا با مهر خود و یا با قهر و غضب خود وچون هر جمالی را جلالی است و درپس پرده هرجلالی جمالی ، فرمود که : « ببین عالم همه در هم سرشته ملک در دیو شیطان در فرشته » 2
1- محمد جواد باهنر ؛ خدا شناسی ، ص : 86
2- شمس الدین محمد لاهیجی ؛ گلشن راز :ص: 104
چکیده
پیش از توصیف جمال و جلال، چند کلمه ای دربارهی اسماء الهی اسلام بگوییم.لاهیجی در این باره نوشته است:
« … هرشیئی مظهر اسمی است ومبدأ و معاد او همان اسم است و عارف حق به همان اسم است که مظهر آن است، بدان که ذات احدیت را با هر صورتی تعینی از صور علمیه نسبتی خاص است و آن را نسبت اسمائیه میگویند زیرا که هر نسبتی صفتی است و ذات با هر یکی از صفات اسمی است و از جهت گفته اند که اسم، عین مسماست. »1
. اسماء الهی، به تناسب ذات، صفات و افعال، تقسیم میشود به اسماء ذات، اسماء صفات و اسماء افعال الهی.
« اهل عرفان به تقسیم دیگراسم اول و اخر و ظاهر و باطن را امهات اسماء میدانند . و اسماء و صفات از این ها خالی و جدا نیستند . به این گونه که غایب شدن در حال حضور و ظهور، مجموعا یک جریان خود آشکار ساختن است، یک تجلی گنج پنهان که اسرار نا مکشوف را آشکار میسازد. عشق گنج پنهان به آشکار ساختن خود، به عمل گسترش سخاوتمندانه عشق رحمانی و تجلی اسماء جمال تعبیر و اراده میشود، اما خداوند با آشکار ساختن زیادهی خود، مخفی میشود، غایب میشود، خودرا در تاریکی های جلال میپوشاند. و هر چه تعلق به لطف و رحمت دارد جمالی است و آنچه تعلق به قهر و نقمت دارد جلالی است و هر جمالی را جلالی و هر جلالی را جمالی است .
هر اسمى واجد تمام کمالهاى الهى بوده ومظهر همه انهاست لیکن در ظهور وخفاى آن کمالها بین اسماء اختلاف است، بنابراین مظهر هر نامى کمالهاى اسامى دیگر را داراست گرچه فعلا کمالهاى مزبور در او ظهور ندارد.2
جلال وجمال که از اسماء الهىاند، مظاهر گوناگون دارند ولى چون جلال حق در جمال وى نهفته است وجمال وى در جلال او مستور است، چیزى که مظهر جلال الهى است، به نوبه خود واجد جمال حق بوده وچیزى که مظهر جمال خداست، به نوبه خویش داراى جلال الهى خواهد بود. نمونه بارز استتار جمال در کسوت جلال را مىتوان از آیات قصاص ودفاع استنباط نمود،
1-عطالله راد منش ؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی
2- محی الدین ابن عربی ؛ شرح فصوص الحکم ، ص:21
تجلّیات ربوبیّت با اسماء جمال و با اسماء جلال، در همهی وجود و در همهی نظام هستی، وجود دارد و آنان که از اهل نظر و از ارباب شهود هستند، هر کدام به تناسب دقت نظر و به تناسب منزلت خود به این تجلّیات و به آثار آنها علم دارند و شاهد میباشند. اهل نظر به نحو دیگری و در حدّی که عقل نظری کمک آنان هست، به این حقیقت توجه دارند و ارباب کشف و شهود نیز به نحو دیگری و در حدّی که منزلت آنان اقتضا می کند.1
کلید واژه
اسماء ذات – اسماءصفات – اسماء افعال الهی – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – جلال الهی – اسم ذات – اسم معنی – صفات سلبی – صفات ایجابی و ثبوتی – مهر و قهر
1- « زهرا نمازی ؛ جمال وجلال الهی»
اسماء و صفات
پیش از توصیف جمال و جلال، چند کلمه ای دربارهی اسماء الهی اسلام بگوییم.لاهیجی در این باره نوشته است:
« … هرشیئی مظهر اسمی است ومبدأ و معاد او همان اسم است و عارف حق به همان اسم است که مظهر آن است،مگر انسان که مظهر و عارف جمیع اسماء است زیرا که انسان عکس مسمٌی واقع شده، وعکس صورت اصل است، بدان که ذات احدیت را با هر صورتی تعینی از صور علمیه نسبتی خاص است و آن را نسبت اسمائیه میگویند زیرا که هر نسبتی صفتی است و ذات با هر یکی از صفات اسمی است و از جهت گفته اند که اسم، عین مسماست. » 1
پس میبینم که ذات الهی با تخصیص و افزودن یک صفت بر خود، به صورت نام مرتبط با آن صفت در میآید. ذات مع العلم «عالم»است و چون با بینش همراه است، «بصیر» است و چون با قدرت همراه است، «قادر» است. صفاتی چون علم، بصیرت و قدرت، نسبتی است که ذات را به اسم متحد وصل میسازد، چون اسم، در رابطه با یک صفت، ذات موسوم است. هنگامی که از نامی نا معین سخن در میان است، یک فاعل زیرین نسبت به این نام در نظر است، که بدون آن، این نام هیچ تکیه گاهی نخواهد داشت و آن فاعل متعالی که همهی اسماء به آن مرتبط میشوند چیزی جز ذات الهی نمیتواند باشد.از سوی دیگر ، اسماء الهی جز در ارتباط با موجودات ظاهر کنندهی خود، علتی وجود ندارد. اسماء الهی، به تناسب ذات، صفات و افعال، تقسیم میشود به اسماء ذات، اسماء صفات و اسماء افعال الهی.
اسماء ذات آنهایی است که خاص ذات الهی است مانند اسم الله، واحد؛اسماء صفات مربوط است به صفات الهی مانند قادر و عالم، و اسماء افعال مربوط است به فعالیت ها و اعمال الهی مانندایجاد، خلقت، خالق.
کلی ترین صفات خداوند هفت است: حیات، علم، اراده، قدرت، سمع، بصیرت و کلام؛ اینها در بر گیرنده ی تمامی اسماء الهی است. هر اسمی، در هر منزلت و مرتبتی که باشد، در این اسماء کلی اشتراک دارد. آشتیانی میگوید: « امهات اسماء الوهیه مثل حیات و علم و قدرت، اگر به اعتبار آنکه عین ذات حق اند نظیر وحدت من حیث هی ملاحظه شوند ـ لا نعتا للواحد مثلاـ از اسماء ذات اند و اگر تعلق آنها به غیر لحاظ شود از اسماء صفاتند… اسماء نظیر قادر و قدیر از سدنهی اسم قهار و قاهرند و مثل محصی از سدنهی اسم علیم است به اعتبار تعلق به غیر از اسماء صفاتند.» 2
1-عطا الله راد منش ؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی
2- سید جمال الدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
« اهل عرفان به تقسیم دیگراسم اول و اخر و ظاهر و باطن را امهات اسماء میدانند. جامع این چهار اسم، اسم جامع است، یعنی اسم الله، و اسم رحمان جمیع اسماء حسنی وصفات علیاء در حیطه ی این د و اسم واقع شده است .در بین اسماء حسنای حق، هر اسمی که حکو مت ان ازلی باشد مظهر ان محکوم به حکم به حکم اسم اول است. حق تعالی به اعتبار این اسم، ازلی است و ابتدای وجودی ندارد، نظر به مناسبت بین ظاهر و مظهر، هر موجودی که ابدی باشد و انتهای وجودی نداشته باشد مظهر اسم آخر است ، ظهور هر موجودی ناشی از اسم ظاهر است و چون هر ظهوری بطونی دارد و هر دقیقه ای دارای حقیقتی است. بطون هر موجودی معلول اسم باطن است. اسماء متعلق به ابداء و ایجاد داخل در اسم اولیه و اسمائی که منشأ اعاده و جزا هستند داخل در اسم آخرند، چون دارای مظاهری هستند که در آخرت محشور خواهند شد. هیچ موجود و مظهری از حکم ظهور و بطون و اولیت و آخریت خارج نیست.» این را نیز بگویم که هر موجودی تجلی یک نام است، و این اسم در واقع، با موسوم خود که ذات الهی است هم هویت است، پس هر اسمی باید محتوی همهی اسماء باشد.
قیصری میگوید: « هر یک از موجودات جهان علامت یک اسم الهی است، و از آنجا که هر اسم الهی در بر گیرندهی ذاتی است که آن نیز کلیت همهی اسماء است، پس، این اسم باید خود نیز شامل و محتوی همه ی اسماء باشد، همان طور که هر موجود از میان موجودات، خود، دنیایی است که از طریق آن تمامیت و کلیت اسماء را میشناسد. بدین قرار ازاین جنبه، جهان ها بی نهایت اند.»1
غایب شدن در حال حضور و ظهور، مجموعا یک جریان خود آشکار ساختن است، یک تجلی گنج پنهان که اسرار نا مکشوف را آشکار میسازد. عشق گنج پنهان به آشکار ساختن خود، به عمل گسترش سخاوتمندانه عشق رحمانی و تجلی اسماء جمال تعبیر و اراده میشود، اما خداوند با آشکار ساختن زیادهی خود، مخفی میشود، غایب میشود، خودرا در تاریکی های جلال میپوشاند. همانطور که یک نور بسیار شدید و یک روشنایی بسیار منعکس شده، چشم مارا خیره و نابینا میکند، همان طور هم شدت در تاریکی به یک منبع نورانی، یا فاصلهی بسیار گرفتن از آن، غیبت و پنهان شدن این نور را موجب میشود، همان طور هم تجلی عمیق اسماء و صفات زیبایی ضمن ظاهر و آشکار بودن، حجاب تاری خواهد بود که نگاه ها به آن بر خواهند خورد. هم از این روست که هر آنچه صفت جمال تلقی شود اگر بسیار تشدید یابد، صفت جلال خواهد شد. نیز این همان است که مظهر مفهوم روز تاریک است. تجلیات اسماء و
صفات را میتوان با نور روز مقایسه کرد، چرا که روشن و مرئی وآشکارند، اما در عین حال
1- مقالات دکتر محمد شجاعی
روز تاریک اند چرا که همچون حجاب، ذات الهی را میپوشانند و تاریک میسازند، و به گفتهی لاهیجی، خداوند را هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است که تاریکی های پایین نیز خوانده میشوند، حجاب هایی بی پایان که پرده و شبکه های کثرت نا متعین چیزها که بین نگاه کور ما و وجه نیٌر خداوند قرار میگیرند، از آن یافته میشود. (1)
نخستین کثرت و تفصیل حاصل از مراتب و تعینات حقیقت وجود ، کثرت حاصل در مرتبه واحدیت است که از ناحیه اسماء و صفات به ظهور می پیوندد . بدین قرار که آن وجود مطلق در مقام تعین واحدیت ، در کسوت اسما ء و صفات تجلی کرده و ایجاد کثرت می نماید . به عبارت دیگر وجود با صفتی از صفات تجلی نموده و نسبت به همین وجود متجلی با صفت دیگر دارای تعین و تمیز گردیده و هر تجلی با صفتی از صفات حقیقتی از حقایق اسماء را متعین و متحقق می نماید ، فی المثل تجلی ذات با صفت رحمت ، از تجلی ذات با صفت علم یا حیوة یا قدرت ، تمیز و تشخص پیدا نموده و موجب پیدایش اسم رحمن و عالم و حی و قادر می گردد .
بنابراین اسماء الهی نتیجه ی تعینات و اتصافات و تجلیات ذات حق اند با صفات گوناگون . اما از آنجا که اسماء و صفات حق ، در مباحث عرفانی دارای نقش اساسی و مهمی است ، برای روشن شدن معنی این دو عنوان ( اسم و صفت ) از دیدگاه عرفان نظری به توضیح بیشتری در این باره می پردازیم :
از لحاظ دستوری کلمه ای را که معنی مستقل داشته اما دلالتی بر زمان نداشته باشد را اسم گویند . مانند زمین ،آسمان ، درخت ، دانش ، قدرت ، اراده و ... .
این اسم خود بر دو قسم است :
اسم ذات و اسم معنی . اسم ذات بر یک ذات و حقیقت قائم به خویش حمل می شود . مانند درخت ، انسان ، سنگ . اما اسم معنی بر یک معنی قائم بالغیر گفته می شود . مانند : دانش ،
صفت کلمه ای است که دلالت دارد بر ذات دارنده ی یک معنی . مانند عالم که دلالت دارد بر اینکه کسی دارای علم است ، و سفید دلالت می کند بر اینکه چیزی دارای سفیدی است .
اما عرفا در مورد اسماء و صفات باری اصطلاح خاصی دارند . آنان لفظی را که به معنی خاصی که مبدا صفتی از صفات الهی است دلالت دارد ، از قبیل : علم ، قدرت ، حیوة که مبادی صفت عالم و قادرو حی اند که اینها را صفت گویند . و کلمه ای را بر ذات حق به اعتبارداشتن یکی از آن معانی دلالت داشته باشد اسم گویند ، مانند : کلمه عالم ،قادر و... . (2)
1- « زهرا نمازی ؛ جمال وجلال الهی»
2- یحیی یثربی ؛ عرفان نظری ، صص: 320 – 318
در بیان اسماء و صفات و آنچه در میان ایشان است از تفاوت درجات
بدان که حق سبحانه و تعالی را به حسب « کل یوم ٍ هو فی شان » در مراتب الهی شئون و تجلیات است و اورا به حسب شئون وتجلیات اسماء و صفات است و صفات او ایجابی یا سلبی است . و ایجابی نیز یا حقیقی است که در وی اضافت را هیچ مدخلی نباشد ، چون حیات و وجوب و بقا ؛ یا اضافتی باشد چون ربوبیت و علم و ارادت ؛ یا محض اضافت باشد مثل اولیت و آخریت اما صفات سلبی چون غنا و سبوحیت و قدوسیت .
و هر یک را از صفات سلبی و ایجابی وجودی است ،چه وجود چنانکه عارض می شود بر عدم ، بر معدوم نیز به وجهی عارض می گردد و آن عبارتست از تجلیات ذات حق سبحانه و تعالی بر مقتضای مراتب او که همه را جامع مرتبه الوهیت است که در لسان شرع معبر است به عما ، و اول کثرت واقعه در وجود و برزخ در میان حضرت احدیت ذاته و در میان مظاهر خلقیه اوست ، از آنکه ذات حق تعالی اقتضا کرد به ذات خود ، به حسب مراتب الوهیت و ربوبیت خویش ، صفات متعدده و متقابله را ، چون لطف و قهر و رحمت و غضب و سخط و رضا و غیر این و جمیع نعوت متقابله را جمالی و جلالی جامع است از آنکه هر چه تعلق به لطف و رحمت دارد جمالی است و آنچه تعلق به قهر و نقمت دارد جلالی است و هر جمالی را جلالی و هر جلالی را جمالی است .
چنانکه حضرت امیر المومنین علی (ع) می فرماید :
« سبحان بن اتسعت رحمة لاولیائه فی شدة نقمة و اشتدت نقمته لأئدائه فی سعة رحمة .»
بدان که هر گاه که ذات ملاحظه کرده شود به صفتی معین از صفات ، به اعتبار تجلیی از تجلیات ، او را اسم گویند چنانکه رحمن ذاتی است موصوف به رحمت و قهار ذاتی است موصوف به قهر و این اسما ملفوظه اسماء آن صفات است ؛ و دیگر اینکه صفات از روی احاطه کلی و عدم احاطه او ، با سایر صفات متفاوت است و آنچه محیط است بر سایر صفات ائمه سبعه است که امهات صفاتش خوانند و آن حیات و علم و ارادت و قدرت و سمع و بصر و کلام است و این هفت صفت اگر چه اصول سایر صفات اند ،اما بعضی متاخر از بعضی اند چنانکه علم متاخراز حیات است و ارادت و قدرت متاخرند ازهر دو ، و آن 3 صفت باقی متاخر است از این هر چهار صفت و کلام از همه متاخراست .(1)
1- محی الدین ابن عربی ؛ شرح فصوص الحکم ، ص:21
تفاوت نحوه اعتبار صفات در خدا با دیگر موجودات
گفتیم که ما در اینجا درباره آن موجود بحث می کنیم که « لیس َ کمثله شیء » است و هیچ شبیه و مانندی ندارد ، این چنین موجودی طبعا صفاتی که دارد همانند صفات در موجودات دیگر نیست . در خداوند هم صفات او عین ذات اوست و مانند موجودات دیگر از موصوف خویش جدا نیست و هم آن صفات در آن ذات اقدس به مفهومی است که با مفاهیم در همه مخلوقات متفاوت است .
ما خدای را دانا می دانیم ولی این علم از قماش آن نیست که در یک انسان – مثلا – موجود است . ما تواناییم و بر انجام قسمتی از آنچه که بخواهیم قدرت داریم ؛ اما این قدرت همانند توانایی و قدرت در خداوند نیست . دربا ره صفت ها و موصوف های دیگر ؛ همواره موصوف چیزی است و صفت چیزی دیگر ؛ یکی عارض است و دیگری معروض ؛ و دوگانگی و ثنویت برای همیشه در بین آنها محفوظ است ؛ ولی درباره خدا مسأله به این صورت نیست آنجا دیگر صفت غیر از موصوف نیست بلکه عین او و خود اوست .
در آنجا یک ذات مطلق بیشتر نیست ؛ و همان ذات عین علم و عین قدرت و عین حیات است ، آنجا دیگر معروضی نیست تا چیزی بر آن عارض گردد و صفت چیزی جز همان موصوف نخواهد بود .
امام علی (ع) ضمن خطبه ای که در آن آفریدگار بزرگ گیتی را ثنا می گوید می فرماید :
« اولین اصل دین ، شناسایی خداست و عالی ترین مرتبه شناسایی ، تصدیق به اوست و کمال تصدیق به خدا در ایمان به یگانگی او و نهایت درجه توحید ، اخلاص برای اوست و کمال اخلاص نفی صفت ها از اوست ، زیرا هر صفتی گواه است که غیر از موصوف است و هر موصوفی شاهد است بر آنکه از صفت جدا و غیر آن است .»
آری مسأله صفات در خداوند اصولا حساب جدایی دارد و نمی توان آنها را با داستان صفات در دیگر موجودات تشبیه کرد ؛ زیرا در اینجا صفت چیزی جز همان موصوف نیست و از یکدیگر جدا نیستند اما در همه موجودات همواره صفت ها غیر ازموصوف است و هر یک برای خود حسابی مستقل دارند . (1)
1 - سید عبدالکریم حائری نژاد ؛ هستی بخش ، ص: 289
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |